مقررات نظام بانکی؛ اسناد بازل
مقدمه
نظام مالیِ جهانی، شبکهای پیچیده و پیوسته از نهادها و بازارها میباشد که ثبات این نظام برای رشد اقتصادی و توسعه در سطوح ملی و بینالمللی بسیار حائز اهمیت است. با این حال، نظام مالی به شکل ذاتی در معرض مخاطراتی چون ریسکهای اعتباری، ریسکهای مرتبط با بازار، ریسکهای عملیاتی و سیستماتیک قرار دارد. بدین ترتیب برای کاهش این خطرات و افزایش آستانۀ تابآوری بخش بانکی، کمیته نظارت بانکی بازل، نهادی بینالمللی متشکل از مقامات نظارتی بانکی، مجموعهای از مقررات بانکی بینالمللی موسوم به توافقنامههای بازل را تدوین کرده است.
وجود توافقنامههای بازل گامی مهم در راستای بهبود امنیت و سلامت نظام بانکی جهانی محسوب میشود. هدف بنیادی این توافقنامهها حصول اطمینان از این مسئله است که بانکها سرمایۀ کافی برای رویارویی با زیانهای احتمالی را دارا باشند تا خطر وقوع بحرانهای مالی به حداقل برسد. بنابراین بوسیلۀ تعیین حداقل الزامات سرمایه، توافقنامههای بازل دنبال ایجاد رقابت برابر برای بانکها و جلوگیری از ریسکپذیری بیشتر از حد -الزام- هستند.
شایان ذکر است که توافقنامههای مورد بحث بهعنوان مشوق بانکها در راستای نیل به توسعه و اجرای چارچوبهای مدیریت ریسک استوار، از جمله ارزشیابیهای مرتبط با کفایت سرمایه نقش ایفا میکنند.
تفاهمنامههای بازل در طول زمان تکامل پیدا کردهاند که نشانگر ماهیت متغیر چشماندازهای مالیِ جهانی است. اولین سند در سال 1988 انتشار یافت که مفاد آن به شکل متمرکز به ریسکهای اعتباری اختصاص داشت و همچنین، چارچوبی ساده برای محاسبۀ الزامات سرمایه نیز -در آن- تدوین شد.
دومین سند با مفاد متمرکز بر گسترش دامنۀ ملاحظات ریسک برای شمول ریسکهای مرتبط با بازار و ریسکهای عملیاتی در سال 2004 منشتر شد و رویکردهای پیچیدهتری را برای محاسبۀ میزان و ارزش سرمایۀ در دسترس -بانکها- معرفی کرد.
وقوع بحران مالی سالهای 08 -2007، محدودیتهای چارچوب نظارتی موجود در نظام مالی- بانکی را نمایان کرد که سرانجام به تدوین و طراحی مقررات جامع و سختگیرانهتر انجامید؛ مقرراتی که در قالب سومین سند بازل با مقصود شکلگیری نظام بانکی پایدارتر در مقابل شوکهای مالی انتشار پیدا کردند. علاوه بر این، باید اشاره گردد که در سند سوم، بهبودهایی اساسی و قابلتوجه دربارۀ موضوعات الزامات سرمایه، استانداردهای نقدینگی و شیوههای مدیریت ریسک معرفی شدند.
نگاهی به جزئیات اسناد
سند اول بازل
نقطۀ تمرکز:
بنیاد و محل عطف این سند مبنی بر ریسکهای اعتباری بود که در درجۀ اول بر مدیریت ریسک ناشی از عدم پرداخت وامها و سایر مواجهههای اعتباری تمرکز داشت.
ویژگیهای کلیدی:
- معرفی داراییهای با ریسک وزندار: مفهوم داراییهای با ریسک وزندار از سنگبناهای اولین سند بازل بود. در این چارچوب، وزنهای ریسک متفاوتی به اشکال مختلفی از داراییها اختصاص پیدا میکرد. بهعنوان نمونه میتوان اشاره کرد که اوراق قرضۀ دولتی در مقایسه با وامهای شرکتی، وزنهای ریسک کمتری دریافت میکردند که نمایانگر -پیشفرض- ریسک پایینتر بدهیهای دولت بود.
- الزام حداقل سرمایه: در این سند، الزام حداقل سرمایه به میزان 8 درصد از کل داراییهای با ریسک وزندار تعیین شد. بدین معنا که بانکها ملزم بودند ذخایر سرمایهای، برابر با 8 درصدِ کل داراییهای با ریسک وزندار خود را برای مقابله با زیانهای احتمالی نگهداری کنند.
محدودیتها:
- دامنۀ محدود: با توجه به اینکه اولین سند بازل بر مفهوم ریسک اعتباری متمرکز بود، تأمل کافی در رابطه با سایر ریسکهای موجود، چون ریسک بازار (نوسانات نرخ بهره، نرخ ارز و قیمت سهام)، ریسک عملیاتی (کلاهبرداری، مخاطرات قانونی) و ریسک سیستماتیک (احتمال فروپاشی مالی) که بانکها با آنها مواجه بودند صورت نگرفت.
- سادهسازی ریسک: رویکرد وزندهی ریسک در این سند نسبتاً ساده بود و امکان عدم انعکاس میزان دقیقِ ریسکِ مرتبط با برخی داراییها وجود داشت.
- عدم انعطافپذیری: رویکرد وزندهی مورد استفاده، انعطافپذیری محدودی را برای بانکها در جهت ادغام -شیوههای ارزیابی- ریسکهای داخلی خود فراهم میکرد.
سند دوم بازل
نقطۀ تمرکز:
معرفی رویکردهای پیچیدهتر مدیریت ریسک و گسترش دامنۀ -ملاحظات- ریسک در راستای رفع محدودیتهایی که در سند اول بازل وجود داشتند.
سه رکن اصلی سند دوم:
- الزام حداقل سرمایه: این رکن بر تعیین ملزومات حداقل سرمایه برای ریسکهای اعتباری، مرتبط به بازار و عملیاتی متمرکز بود و به بانکها اجازه داد تا از اقداماتی پیچیدهتر برای محاسبۀ ملزومات سرمایه، چون رویکردهای مبتنی بر رتبهبندی داخلی استفاده کنند؛ اقداماتی که منجر میشوند بانکها از مدلهای داخلی خود برای ارزیابی دقیقتر ریسک اعتباری بهره ببرند.
- کنترل و نظارت: رکن دوم بر نقش نهادهای نظارتی در بررسی فرآیندهای ارزیابی سرمایۀ داخلی و کفایت سرمایه تاکید دارد. همچنین، به این نهادها اختیارات گستردهتری نیز واگذار شده است.
- نظم بازار: در سند دوم بازل به جهت افزایش شفافیت و سطح انضباط بازار، الزامات مرتبط با افشای اطلاعات -توسط بانکها- بیشتر شدند. افزایش شفافیت مذکور به منظور امکان ارزیابی درستتر ریسکهای مرتبط با سرمایهگذاری در یک بانک خاص توسط مشارکتکنندگان و فعالان بازار بود.
ویژگیهای کلیدی:
- ارزیابی پیشرفتهتر ریسکهای اعتباری: معرفی و شکلگیری رویکردی چون رتبهبندی داخلی به بانکها اجازه داد تا نسبت به ریسکهای موجود، دقیقتر و حساستر واکنش نشان دهند.
- درنظرگیری ریسکهای مرتبط به بازار و عملیاتی: علت گسترش دامنۀ -ملاحظات- ریسک تحت کنترل این بود که ریسکهای اشاره شده نیز مورد بررسی قرار گیرند.
- شناسایی کنترلهای داخلی: این سند، اهمیت کنترلهای داخلی پایدار را به رسمیت شناخت و بانکها را به توسعه و اجراسازی چارچوبهای مدیریت ریسک پایدار تشویق کرد.
محدودیتها:
- تکیۀ به رتبهبندی اعتباری: یک از نقدهای اساسی وارده به این سند، اتکای عظیم به آژانسهای رتبهبندی خارجی بود. آژانسهایی که اغلب به ریسکهای مرتبط با برخی از انواع اوراق بهادار، همچون اوراق بهادار پشتوانۀ رهن مسکن، توجه نمیکردند و در نتیجه امکان رخداد بحران مالی را افزایش میدادند.
- تاثیرات ضدچرخهای: برخی منتقدان استدلال کردند که دومین سند بازل دارای اثرات ضدچرخهای است. بدین شکل که در دوران رونق اقتصادی که -همزمان- ریسک اعتباری پایین به نظر میآید، ممکن است از بانکها درخواست شود تا سرمایۀ کمتری نزد خود نگهداری کنند که میتواند سبب تشویق ریسکپذیری حداکثری شود. همچنین، برعکس چرخۀ مذکور نیز صادق است که در دورۀ رکود اقتصادی، احتمالاً بانکها مجبور میشوند که ذخایر سرمایهای خود را افزایش دهند که میتواند منجر به تشدید رکود اقتصادی شود.
- پیچیدگیهای اجراسازی: چالشهای مرتبط با این سند -ویژه دربارۀ رویکردهای مبتنی بر رتبهبندی داخلی- برای بانکها و موسسات کوچک بسیار قابلتوجه است، زیرا اجرای این مدلها نیازمند منابع عظیم است.
سند سوم بازل
نقطۀ تمرکز:
سومین سند بازل در پاسخ به بحران مالی سال 2008 توسعه یافت و هدف اصلی آن تقویت مقررات نظارتی بر بانکها است.
ویژگیهای کلیدی:
- افزایش الزامات سرمایه: در سند سوم، الزامات اعمال شده بر بانکها به صورت قابلتوجه افزایش پیدا کرد که این افزایش مشمول افزایش حداقل الزامات برای سرمایههای دستۀ اول است. لازم به ذکر است که نسبت کفایت سرمایه معرفی شده بهعنوان پشتیبانِ الزامات سرمایه با ریسک وزندار عمل میکند و اطمینان حاصل میکند که بانکها حداقل سطح سرمایۀ لازم را نسبت به کل داراییهای خود حفط میکنند.
- بهبود جریان نقدینگی: قوانین جدیدی جهت کسب اطمینان از دارا بودن داراییهای نقد کافی نزد بانکها در راستای پاسخگویی به تعهدات کوتاه مدت اعلام شدند. علاوه بر این، دو نسبت نقدینگی با عناوین نسبت پوشش نقدینگی و نسبت پایدار تامین مالی خالص مورد معرفی قرار گرفتند.
- تقویت فرآیندهای مدیریت ریسک: از ارزشیابیهای دقیق و سختگیرانه جهت افزایش سطح تابآوری در برابر شوکهای اقتصادی استفاده میشود.
- حاکمیت شرکتی: بر شفافسازی مرز میان مسئولیتها، کنترلهای داخلی موثرتر و شکلدهی فرآیندهای استواتر مدیریتی تاکید دارد.
محدودیتها:
- پتانسیل شکلگیری پیامدهای ناخواسته: این نقد وجود دارد که مولفههای سومین سند بازل باعث ریسکگریزی حداکثری و کاهش اعطای وام -از لحاظ مقدار- به بخش واقعی اقتصاد میشود.
- پیچیدگیهای اجراسازی: چالشهای مرتبط با این سند برای بانکها و موسسات کوچک بسیار قابلتوجه است. علاوه بر این مسئله، احتمال صورتگیری فرصتهایی در جهت سوءاستفاده از چرخۀ نظارتی و یافتن روشهایی برای عدم پایبندی به مقررات وجود دارد.
نتیجهگیری
توافقنامههای بازل نقطهای عطف و متحولکننده در اعمال مقررات یا قانونگذاری بانکی در عرصۀ بینالمللی محسوب میشوند که در طول زمان برای پاسخگویی به ریسکهای متفاوت، تاثیرات آنها و چالشهای موجود در نظام مالیِ جهانی تکامل یافتهاند. از تمرکز اولیه بر ریسکهای اعتباری در اولین سند تا چارچوبی جامعتر در سومین سند، این اسناد نقش مهمی در ارتقای سلامت نظام بانکی ایفا کردهاند. با تعیین حداقل الزامات سرمایه، شکلدهی و ترویج شیوههای مدیریت ریسک قوی و افزایش شفافیت، توافقنامههای بازل به طور قابلتوجه، به بهبود آستانۀ تابآوری نظام مالیِ جهانی در برابر شوکها و بحرانهای مالی متنوع کمک کردهاند.
با این حال، ماهیت متغیر چشمانداز نظامهای مالی، بانکی و اقتصادی، نیازمند تطبیق مستمر با اسناد بازل است و با توجه به ظهور فناوریهای جدید، چون فناوریِ مالی و ارزهای دیجیتال، چالشهای نوینی در جهت نگارش و تدوین یک چارچوب نظارتی پویا و دقیق موجود هستند. لازم به تاکید است که کمیتۀ بازل باید همچنان به پیچیدگیهای اجرایی این مقررات رسیدگی کند و اطمینان حاصل کند که قوانین و مقررات، مانع رشد اقتصادی و نوآوری نمیشوند.
تفاهمنامههای بازل بهعنوان هستهای مرکزی برای ثبات و پایداری نظام مالیِ جهانی عمل میکنند که با سازگاری مستمر با چشماندازهای متغیر و بررسی چالشهای نوظهور، میتوانند منجر به نیل جامعه جهانی جهت ایجاد یک سیستم مالی- اقتصادی کارآمد و هدفمند شوند.